
زمینه تکامل اجتماعی در نظام برده داری
نقش کار در پشرفت اند یشه :
نویسنده :نظامی
مبحث اول و دوم
۲۹جدی ۱۳۹۹
نخستین نیاکان انسان وکار :هنګام ګفتګو از منشآ انسان نباید تنها خودرا در موضوع تکامــل زیســتی مـــحدودسازیــم ؛ زیرا به این ترتیب نخواهیـــم توانست ماهیت انتقال اجداد ابتدایی ما بازګوکنـیم.
یکی از بنیادګداران فلسفه علمی ،دګرګونی کیفی ای راکه در روند تکامل انسانهای ابتدایی روی داده به پیدایش انسان انجامید،کشف کرد.او نخست به این حـقـیقـت پی بردکه آنچه انسان را در جایګاهی فراتر از جهان قرار دادکار اجتماعآ مفیدی بود که او به کمک ابزارهای ساخته خویش انجام میداد.
ازین کیفیت ،که نقش قاطعی در تکمامل انسان ایفآ کرد،یکباره رخ نداد؛بلکه نتیجه یک روند طبیعی وطولانی ،در طی سده های بسیاربوده. سودی که از بودن بدن ودو عضوتکامل یافته پیشین نصیب ما انسانها از روزګار کهن ګردید،د آن بود که توانستند برای دفاع از خود در برابر دشمنان خطر ناک ودر شکار وګرداوری خوراک که کار همیش ګیشان بود،از اشیایی چون سنګ ، استخوان وغیره استفاده کنند.همانګونه که از حفریها برمی آید، نخستین نیا کان انسان ،جانوران کوچک را شکار میکرده وبا اشیآ سنګین آنهارا می کشته ،وبرای شکستن لاک سنګ پشت وخرچنګ از سنګ استفاده میکرده اند .استفاده مداوم از ابراز طبیعی ،سرانجام باعث شد که آنان بکوشد تا اشیآ پیرامون خود را با نیازمندیهای خویش تطبیق دهند،ابزارهای برای کارهای ګوناګون بسازندوبه به مرحله کارآهانه قدم بګذارند.این انسانهای سنګواره برای برآوردن نیازمندیهای خویش اشیایی راکه در طبیعت یا فته می شد در روند کار به صورت وسایل وابزار در می آورند. ساختن ساده ترین ابزار انسان را در عصر کهن متمایز می سازد،زیرا انسان اشرف المخلوقات خلق شده هیچ جانوری قادر به فعالیتـهای آګاهانه نیست وازتوان ساز ساده ترین ابزار عاجزاند ، بنـآ انسان از ګذشتن مرحله به کار بردن ابزار هایی که در طعبیت پیدا می شد (چوب ،سنګ، استخوان)به مرحله ساختن آګاهانه ابزار ها بزګترین جهش تکامل طبیعی ونشان دهنده تبدیل از آن عصربه ګونه جدید آن بوده، در نتیجه این تکامل طبیعی نیاکان انسان قادر به کار کردن شدند.کار نیز به نوبه خود در تکامل وپیشرفت زیستی انسان موثر افتاد .در نتیجه کار مفید انسان کارکرد های دوعضو پیشین وپسین او نیز متمایز ګردید . با تخصیص یافتن دو عضو پیشین به انجام کارهای این اعضآ مهارت ها شتابان وهماهنګی یافتند وحالت قایم انسان را تثبیت وبه پیشرفت وتکامل جهان کمک کرد .
بکار بردن ابزار های طبیعی برای انسانهای روزګار کهن این امکان را فراهم ساخت که برای غـذای پشین خود که از سبزیجات وتخم پرندګان تشکیل میشد ،ګوشت جانوران کوچک مانند مارمولک وخرچنګ وګاهی نیز ګوشت جانوران بزرګ را بیــفزایند.این غذای ګوشتی مدام ،مقدار زیادی بروتین ودیګر مواد مغذی را به بدن بویژه مغزمی رسانید ،ورویهمرفته بر سرعت تکامل ارګانیسم می افزود .کار انسان نخستین ،رفته رفته ازیک عمل غریزی به کنشی(عمل کرد) آګاهانه تبدیل یافت.مغز انسان در نتیجه قرنها اندوختن تآثیرات پیرامون خویش،وګردآوردن مهارتهای ګوناګون ،به تعمیم (عام نمودن) دادن پدیدها پرداخت وکوشید تا انها را به صورت سلسه اندیشه های پـیوستـه ای در آورد .انسان برای شناخت جهان پیرامون خود ،به پیشبینی نتایح کنشها ی خویش آغازکرد.مغز انسان درروند کار وتآثیر آګاهانه اش بر طبیعت روبه تکامل نهاد ومغزاوپرمایه ترشد. پیشرفت کار،نه تنها باعث تکامل کار ظریف ودستی ګردید،بلکه انسان رانیزتکامل بخشید وتوانایی کار آګاهانه وبا هدف را افزون تر ساخت.همانګونه که (ایوان میخا یلوویچ سحینوف متولد ۱۸۲۹وتاریخ در ګدشت آن سال ۱۹۰۵ میلادی وایوان پتروویچ پاولوف متولد۱۸۴۹ودرګدشت آن سال ۱۹۳۶ ) فیزیولوژیست روسی ثابت کرده اند اندیشه انسان زاییدهروند های فیزیولوژیکی مغز اوست . بدون داشتن یک مغز مادی وروند های که در آن رخ می دهند ، حتی ابتدایی ترین اشکال اندیشه انسانی نیز نا ممکن خواهد بود .
پیشرفت سخن ګویی ــــــ سخن ملفوظ انسانی در روند های کار تکامل یافت .فکر شعور انسان ،کیفتی ارزشمند را در ادوار از آن خود نمود ،یعنی بازتاب تعمیم یافته واقعیت در مفاهیم اند ،که بصورت کلمات بیان می شوند.این توانایی ذهن انسان در ساختن اندیشه بیان یک مفهوم را که مجموعه از تآ ثیرات در کلمات است ، امکان پدیز ساخت . انسان بیاری از کلیمات توانست دیګران را از تآثیراتخود آګاه سازد .با این همه توانایی انتقال اندیشه به انسانها دیګر که به یاری کلمات انجام می ګرفت ، انګیزی کافی برای سخنګویی نبود. درین میان یک چیزکم بود ،یعنی ضرورت انتقال اندیشه های یک نفر به نفردیګری.این ضرورت ،در روند کار آګاهانه انسان به وجود آمد وګسترش یافت.کار وفعالیتی اجتماعی بود.کار یک انسان ،جزّ لا ینفک حیات اجتماعی بشری بشمار میرفت .وحدت یک ګروه انسانی در کار تولیدی ،به این حـقیـقـت انجامید که یک فرد در ذهن ،اندیشه وکنشهایش خودرا یک عضو ،وابسطه ګروه می دانست .ازین رو انسانها در روند کار دسته جمعی احساس کردند که نیاز مند ګفتګو با یکدیګرند .در آغاز فریادهای ګوناګون که از کنشهای مختلف در روند کار از ګلو انسانها برمیخاست ویګانه وسایل ارتباط میان آدمیان بود.واین فریاد ها کم کم مشخص وبه خاطر سپرده شد. به سبب نیاز شدید به ګفتګو کردن در روند کاردسته جمعی حنجره که تکامل نیافته بود رفته رفته به عضوی تبدیل شد که می توانست صدا ایجاد کند . بدین ترتیب در نتیجه هزاران سال کاری دسته جمعی ،سخن ملفوظ کم کم به وسیله برای ارتباط ومبادله اندیشه های انسانی تبدیل شد .سخنګویی ،نقش عظیمی در پیشرفت هرچه بیشتر جا معه ایفآ کرد،زیرا انسان را یاری داد که کوشش های خودرا در کار خویش ودر سازماند هی کار جمعی هماهنګ سازد.وسخنګویی این مکان را برای انسان فراهم ساخت که بتوانند که تجربه هایی را که در کار آموخته بود نګهداری کند وبه نسل های پس از خویش بسپارد. از آنجایکه تاریخ جامعه ابتدایی از سرګذشت اجتماعات آدمیان کوچګ وجدا ګانه تشکیل شده بود زبان هریک ازین اجتماعات بطور مستفل روبه تکامل ګذاشت وبا زبان اجتماعات دیګری هیچ همانند ی پیدا نکرد .
January 27, 2021 in
سیاسی